wizardman

سرگرمی و اطلاعات

wizardman

سرگرمی و اطلاعات

نامه هایی که هرگز پست نشد

*آخر چرا*
شب سنگین و استوار بر دوشش نشسته
غم تنهایی کنارش بغض کرده حتی واژه شکست تاوان معنایش را از او ستانده
به که بگوید خسته شده از این سکوت بی پایان و شبهه آور
به که بگوید می خواهد زندگی کند
چگونه شکوه کند که دنیا او را قربانی خواسته هایش کرده
او خیلی جوان است اما لرزش دستانش چروک پیشانیش مانند پیرزنی بیش
نیست او میگرید به گذشته های دور خود
هنوزهم دوست دارد و عشق می ورزد.
او نقطه آمال یک عشق نافرجام بوده که با بی رحمی تمام احساسش را هدف
گرفتند چه فریاد بی صدایی دارد چه نگاه
عمیقی به قطر کینه و نفرت در
وجودش پیداست اما می بینم او را که با چه سکوتی می خواند

با فصل زرد نگاهش که پر از باران است چشم به راهی دارد که تو شاید باز آیی
نمی داند چرا رفتی فقط می خواهد دوباره باز گردی و بگویی چرا؟
چرا دوست من چرا برایش از دوست داشتن خواندی اما هنگام رفتن تن تشنه او را در سرابی از عشق رها کردی؟

حرفهای نگفته
سارا.ب از تهران
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد